در بخش دوم مرور مختصری داشتیم بر مهاجرت لارستانی ها به هند و سپس به کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و ملاحظه شد که مهمترین عامل در تغییر مقصد مهاجران بین الملل، ناامنی است. اگر ناامنی اجتماعی و اقتصادی ناشی از انقلاب، در شبه قاره هند رخ نداده بود مسلم بدانیم مهاجرت مردمان جنوب ایران به آن ناحیه هنوز برقرار و پابرجا بود و یا لااقل بسیار بیشتر از آنچه امروز است میبود. به همین ترتیب یکی از دلایل مهمی که موجب شد در دوره پس از مشروطیت، تجار عرب و نیز ایرانیان از سواحل شمالی خلیج فارس دل بکنند و به جنوبِ این خلیج کوچ کنند بروز ناامنی اجتماعی و اقتصادی بود که شرح آن مفصل است و مخاطبان علاقمند می توانند به کتاب گرانسنگ دکتر محمدباقر وثوقی با عنوان «علل و عوامل جابجایی کانون های تجاری در خلیج فارس» مراجعه نمایند. اما پیش از آن که به ادامه بحث مهاجرت بپردازیم مناسب می دانم از دو شخصیت علمی نام برم؛ از یکی تمجید کنم و دیگری را معرفی نمایم.
هر چند دکتر محمد باقر وثوقی برای اهالی جنوب نیازی به تعریف و تحسین ندارد اما بی ادبی می دانم به این سادگی از کنار نام ایشان گذر کنم. اگر مطلب شماره ۲ بنده را ملاحظه بفرمایید، مشاهده خواهید کرد که ۸۰ درصد گردآوری ها، از منابع آقای دکتر وثوقی است. باور کنید تلاش بسیاری شد تا از منابع مختلف در این کار استفاده کنم اما در نهایت اکثر آن گفته ها و منابع به آثار آقای دکتر ختم می شد! بعید می دانم شما بخواهید در باب نه تنها لارستان کهن، که جنوب ایران و علی الخصوص حوزه پیرامونی خلیج فارس پژوهشی را انجام دهید و بارها و بارها نام آقای دکتر را نبینید و نشنوید. با یکی از دانشجویان دانشکده تاریخ دانشگاه تهران که صحبت می کردم می گفت تنها فرد صاحب صلاحیت که درس های حوزه خلیج فارس را برعهده می گیرد آقای دکتر است و بس.
از ویژگی های قابل تأمل ایشان برای این بنده، به دور بودن از حاشیه، حضور و خودنمایی در رسانه ها اعم از دیداری، شنیداری و مکتوب است. صد البته که حرص و طمع ایشان در حوزه علم است. و بالاخره اینکه خبر خوبی شنیدم از نصب تندیس زنده یاد مهندس مسعود امامی در لار. حقیقتاً ایشان شهید راه خدمت به مردمند. نمی دانم نظر خوانندگان محترم چیست، اما چه کار زیبایی خواهد بود که چنین تقدیری را در مورد آقای دکتر محمد باقر وثوقی نیز ببینیم. به پاس خدمات ارزنده شان به علم و به تاریخ کشور.
اما معرفی نفر دوم؛ دکتر امیلی ولز یک خانم امریکایی و از داوطلبان سپاه صلح امریکا است که بین سال های ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۰ به عنوان دبیر زبان انگلیسی دبیرستان های دخترانه در لارستان حضور داشت. بسیاری از مردم که در آن زمان دانش آموز بودند با او و همسرش آشنا هستند. البته ایشان را با عنوان خانم مک می شناسند. خانم ولز در کنار تدریس در لارستان به تحقیقات میدانی خود در حوزه مردم شناسی پرداخت و پس از بازگشت به امریکا، دکترای مردم شناسی خود را از دانشگاه هاروارد گرفت. رساله دکترای وی با عنوان مهاجران و دیوانسالاران است. وی در این رساله ۵۰۰ صفحه ای که در سال ۱۳۶۴ از آن دفاع نموده، به تحرک اجتماعی لارستانی ها پرداخته است. او در سال ۱۳۶۲ مقاله ای با نام «از لار تا کویت» تقریر نموده که در ادامه از مطالب ارزشمند ایشان استفاده خواهیم کرد. و حال با اندکی تأخیر در ادامه مباحث خود به بررسی مشاغل لارستانی های مهاجر می پردازیم.
پیشهی لارستانیهای مهاجر تا قبل از جنگ جهانی دوم
برخی از معتمدین ابراز می دارند، شغل اصلی لارستانی ها تا پیش از جنگ جهانی دوم، صید ماهی و مروارید بوده است. البته در آن دوران شیوخ عرب نیز روزگار سختی را سپری می نمودند. بنابراین، لارستانی ها به اندازهی چهار سال اقلام ضروری زندگی چون برنج، شکر، قهوه، روغن و خرما به شیوخ قرض می دادند. آنان نیز به غلامان خود دستور صید مروارید می دادند و از این طریق بدهکاری خود را به ایرانیان می پرداختند. اگر هم در آن سال صید مناسبی صورت نمی گرفت این بدهکاری برای سال آینده برقرار بود. البته برخی پژوهش گران مثل مارتین بالدوین نیز این گفته را بدون ذکر ملیت مهاجرین نخستین، ذکر کرده اند. (Baldwin, 2005)
پس از جنگ جهانی دوّم
اما پس از جنگ جهانی دوم، علی الخصوص دههی ۱۳۴۰ (Baldwin, 2005)، و با شروع استخراج نفت در کشورهای عربی نفت خیز حوزهی خلیج فارس، لارستانی ها نقش جدیدی را در این مناطق بر عهده گرفتند. در آن زمان لارستانی ها به منظور تأمین آذوقهی کارگران مهاجر در صنعت نفت و ساخت و ساز، به گشودن فروشگاه هایی کوچک پرداختند. مردان لارستانی معمولاً خانواده های خود را برای دوره های ۱۸ ماهه تا چند ساله ترک می گفتند و به کار در این کشورها می پرداختند. پس از این دورهی کاری به زادگاه خود باز می گشتند و ۶ ماهی را در کنار خانواده بودند. (Wells, 1983)
علاوه بر تاجران که به تجارت های کوچک در مغازه های خود می پرداختند، بسیاری از لارستانی ها به عنوان کارگر مغازه مشغول به کار می شدند. ولز نیز می گوید: در حالی که مهاجران تحصیل کردهی مصری و فلسطینی در سیستم اداری کویت به کار گماشته می شدند و نیز مهاجران بیسواد از کشورهای عربی، پاکستان و آسیا کارگری می کردند، تقریباً همهی لاری ها در خرده فروشی ها مشغول به کار بودند.(Ibid)
برخی از لارستانی ها در مغازهی اقوام و هموطنان خود، و بسیاری در دکان عرب های بومی اشتغال داشتند. به گفتهی معتمدین لارستان و نیز مهاجران، تا پیش از دههی۱۳۴۰ مهاجران لارستانی، در عین تلاش های طاقت فرسا (بسیاری از آنان روزانه ۱۸ ساعت را به کار در مغازه ها مشغول بوده اند) و دوری های چندین ساله از خانواده و زادگاه خویش، سود آنچنانی ای عایدشان نمی گردید. این موضوع موجب می شد تا برخی از آنان که از سختی های آن محیط و نیز دوری به تنگ آمده بودند به وطن خود بازگردند. البته این موضوع بیشتر برای شهر نشینان لارستانی، که امکانیافتن شغل را در زادگاه خود داشتند، اتفاق می افتاد. اما روستاییان که امیدی جز سفر به آنسوی آب نداشتند، به ارتزاق از طریق مهاجرت ادامه دادند. البته در مجموع روند حضور در کشورهای عربی رو به رشد بود.
اوایل دههی ۱۳۲۰، جریان ارسال وجه از کویت و دیگر مناطق، چون دبی بحرین و قطر، به لارستان خانواده های لاری را تأمین می نمود. در ۱۳۴۰ این پول به عنوان تکیه گاه اصلی اقتصاد شهر لار درآمد. از این پس اقتصاد لار به اقتصاد بر پایه پول تغییریافت. سطح استاندار زندگی خانواده ها تغییر چشمگیری یافت. با افزایش تعلق دارایی هاییک خانواده لاری به ارسال پول، وابستگی به زمین کشاورزی و تجارت محلی کم شد و ثروت وارد طبقهی متوسط گردید. این دارایی و ثروت جدید، تحرک رو به بالای اجتماعی را در نظام طبقاتی پدید آورد.(Ibid)
ولز یکی از مهمترین دلایل مهاجرت لارستانی ها به کشورهای عربی را جدا بودن این منطقه از مرکزیت سیاسی، اقتصادی و جغرافیایی ایران می دانست. تا اوایل دههی ۱۳۴۰ دولت مرکزی بودجهی عمده ای را به لارستان اختصاص نمی داد و نیز تعداد و اندازهی نمایندگی های دولت مرکزی و نیز آموزش همگانی را در این ناحیه گسترش نمی داد. همچنین، اقدامات در جهت توسعهی اقتصادی منطقه و نیز وضعیت اشتغال، پیشرفت قابل ملاحظه ای نداشت. وی در کنار این فاکتور مهم دو عامل ضعف کشاورزی پس از اصلاحات ارضی سال ۱۳۴۰، و نیز افزایش جمعیت منطقه را در افزایش مهاجرت، پر اهمیت می داند.
ارتقاء شغلی لارستانی ها
طی گذشت سال ها، عرب ها به هوش، تعهد و انسانیت لارستانی ها واقف شدند و از آن جهت که این نیروها را از دست ندهند آنان را در درآمد خود شریک کردند. بدین ترتیب لاری ها یک چهارم سرمایهی مغازه را بدست آوردند.
پس از جریان شراکت، لارستانی ها توانستند با کسب آن یک چهارم سرمایه، خود مغازه ای را دست و پا کنند. البته برای لارستانی هایی که به دلیل حضور مداوم خود در خلیج توانسته بودند، اجازهی اقامت دائم را بگیرند و شهروند آن کشور به حساب آیند، راه اندازی یک مغازه یا تجارت کوچک به سادگی میسر بود. حتی بسیاری از آنها و فرزندانشان توانستند وارد سیستم های اداری شوند و به مرور پست های مهم را از آنِ خود نمایند. برخی از آنان به مناسب حکومتی مهمی رسیدند. مثلاً به گفتهی برخی معتمدین، وزیر بهداشت کویت از اهالی اوزِ لارستان است ویا شیخ شارجه، اهل بندرلنگه است.
اما آنان که مایل به گرفتن اقامت در این کشورها نبودند، بایک مشکل قانونی در آن دیار روبرو می شدند. بدین صورت که دولت حق تملک را به اقشار بیگانه نمی دهد و آنان می بایست پروانهی مغازهی خود را به نامیک عرب یا ایرانیِ مقیم بنمایند. اینگونه که بسیاری از لارستانی ها می باید با بستن قرار داد بایک مقیمِ آن کشور، ۲۵ درصد درآمد سالانهی خود را به او بدهند. این موضوع با استقبال بسیاری از عرب های مقیم روبرو می شد و درآمد مهمی را برای آنان پدید آورد. حتی به گفتهی برخی مهاجران، عرب ها درآمد اصلی خود را از این طریق کسب می نمودند و به کار و فعالیت نمی پرداختند.
البته این حسن اعتماد متقابلی بود که قراردادی غیر رسمی را تا سالیان سال حفظ می نمود و مشکلی نیز برای لارستانی ها پدید نیاورد، مگر در شرایطی که طرف اصلی قرار داد فوت می نمود و در مواردی، فرزندان او ادعای مالکیت بر مغازه را می کردند و بدین صورت کار کمی مشکل آفرین می شد.
در بخش بعد به دو اتفاق مهم در دهه ۱۳۵۰ خواهیم پرداخت که موجب رونق هر چه بیشتر تجارت لارستانی ها و نیز اقتصاد لارستان شد.